داریوش مهرجویی و باغبانِ کاریزماتیک!
تاریخ انتشار: ۱ آبان ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۹۴۶۵۳۸
عصر ایران نوشت: در ماجرای قتل داریوش مهرجویی، نکتۀ عجیب این است که چرا "قاتل اصلی"، یعنی باغبانی که مدعی بوده ۳۰ میلیون تومان از مهرجویی طلبکار است، شخصیتش این قدر کاریزماتیک بوده؟!
خودمان را به جای "باغبانِ مدعی" بگذاریم. مثلا ۳۰ میلیون تومان از کسی طلبکاریم؛ و البته از خانۀ او دزدی هم کردهایم. حالا پس از مدتی تحمل حبس بابت دزدی، میخواهیم آن ۳۰ میلیون تومانی را که مدعی هستیم حقمان بوده، نقد کنیم و ضمنا، چون بابت حبسمان کینه هم داریم از طرف مقابل، قصد کشتن او را هم داریم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اگر هر یک از ما در چنین وضعیتی باشد، آیا میتواند سه نفر دیگر را هم مجاب کند به مشارکت در قتل؟ قتل کار راحتی نیست. انگیزه میخواهد. بر فرض که برادر باغبان با انگیزۀ حمایت از برادرش پذیرفته در این جنایت شرکت کند. آن دو نفر دیگر با کدام انگیزه در قتل داریوش مهرجویی و وحیده محمدیفر مشارکت کردهاند.
همۀ ما در زندگی روزمرهمان کم و بیش با دیگران اختلافاتی پیدا کردهایم. اختلاف مالی یا غیرمالی. اگر بابت یکی از این اختلافات قصد کشتن طرف مقابل را داشته باشیم، احتمال اینکه بتوانیم برادرمان را متقاعد کنیم برای مشارکت در قتل، چقدر است؟ قاعدتا احتمالش بسیار اندک است؛ چون اگر برادر ما نیز با کسی اختلاف مالی داشته باشد، بسیار بعید است که ما به برادرمان کمک کنیم برای کشتن آن فردِ "بدهکار".
حالا بر فرض که بتوانیم برادرمان را متقاعد کنیم که در قتل به خاطر مبلغی نه چندان چشمگیر، به ما کمک کند. احتمال اینکه بتوانیم دو تن از دوستانمان را هم مجاب کنیم که بیایند بابت انتقامگیری ما و چند تا النگو و انگشتر طلا و دو تا موبایل آدم بکشند، چقدر است؟ آیا شما حاضرید برای فرونشستن خشم دوستتان یا برای مشتی مالِ ناچیز، بروید زن و مردی را بکشید که اصلا کدورتی هم از آن دو ندارید؟
حتی اگر بگوییم باغبان از سر کینهجویی مهرجویی و همسرش را کشته و برادر باغبان هم خواسته پشت برادرش را خالی نکند و به همین دلیل در این قتل مشارکت کرده، رفقای باغبان قاعدتا با انگیزۀ مالی تن به چنین کاری دادهاند. خود باغبان و برادرش هم که قطعا انگیزۀ مالی داشتهاند. پس چرا چیز زیادی از خانۀ مهرجویی ندزدیدهاند؟ بعید است که در آن خانه وسایل گرانقیمت کمحجم دیگری نبوده باشد.
اما نکتۀ اصلی در این ماجرا، قدرت باغبان در متقاعد کردن آدمهای نامربوط به ماجرا، برای ارتکاب قتل بوده است. شما از همین فردا شانست را امتحان کن! سعی کن این و آن را متقاعد کنی به قتل آقای الف یا خانم ب. ببین چند نفر به صرف برادری یا رفاقت با شما، حاضر میشوند در جنایتی که مجازاتش قصاص و مرگ است، مددکارت شوند؟
جنایت انگیزه میخواهد. وقتی شما انگیزۀ کشتن یکی دو نفر را داری، بسیار بعید است که بتوانی برادرت و بویژه دو تن از رفقایت را هم از چنین انگیزهای لبریز کنی. بخصوص وقتی که رفقایت مشکلی با آن یکی دو نفری که قصد قتلشان را کردهای، نداشته باشند؛ بنابراین نتیجه میگیریم که "باغبانِ طلبکار" شخصیت کاریزماتیکی داشته که موفق شده نه یک نفر، بلکه سه نفر را متقاعد کند به قتل پیرمرد و زنی که آزاری هم به برادر و رفقای باغبان نرسانده بودند.
کاریزما یعنی جذابیت غیرعادی و مقاومتناپذیر. فردی که کاریزما دارد، توان اثرگذاری بیمانندی بر دیگران دارد؛ به نحوی که دیگران در برابر رأی و خواست او، یارای مقاومت و حق انتخاب و انتقاد ندارند.
مثلا استالین شخصیتی کاریزماتیک داشت. هربرت جرج ولز، نویسندۀ مشهور انگلیسی، منتقد سرسخت استالین بود و او را جنایتکاری شایستۀ لعن و توهین میدانست. اچ. جی. ولز روزنامهنگار هم بود و در مطبوعات انگلیس مدام علیه استالین مینوشت. اما یک بار که به شوروی رفت و در کاخ کرملین با استالین دیدار کرد، چنان مجذوب او شد که همۀ عقاید قبلیاش دربارۀ دیکتاتور کمونیست را کنار گذاشت و یکسره در ستایش او نوشت.
ولز وقتی با استالین ملاقات کرد، بین هفتاد تا هشتاد سال سن داشت، ولی کاریزمای استالین، تاثیر بیمانندش را بر او گذاشت و او انتقادهایش را از یاد برد و گویی که اصلا توان مقاومت در برابر جاذبۀ شخصیت استالین را نداشته باشد، در مدار شخصیت کاریزماتیک آن آدمکش بزرگ قرار گرفت.
کسی که کاریزما دارد، استدلال نمیکند. جذب میکند. هدف استدلال "عقل مخاطب" است، ولی یک روشنفکر یا رهبر کاریزماتیک، عواطف مخاطبانش را هدف میگیرد و آنها را با زنجر عواطفشان، به سمت بدترین کارها سوق میدهد. چنانکه هیتلر در آلمان از پس چنین کاری برآمد. شخصیت او جاذبهای داشت که مردم آلمان به خاطرش کارهایی کردند که با عقل سلیم جور درنمیآمد.
ظاهرا شخصیت باغبانی که با مهرجویی خصومت داشته نیز چنان کاریزماتیک بوده که موفق شده سه نفر دیگر را به قتلی بیهوده سوق دهد؛ قتلی که هر عاقلی میتوانست یقین داشته باشد که در صورت ارتکابش، نمیتواند از چنگ قانون قسر در برود.
عقل سلیم (Common sense) متعلق به نخبگان نیست. اتفاقا ملاک عقل سلیم، رفتار عامۀ مردم است. وقتی "کینۀ شخصی" در میان نیست و تدارک ویژهای هم برای یک سرقت چشمگیر صورت نگرفته، عقل سلیم حکم میکرده که دست کم رفقای باغبان دست به قتل مهرجویی و همسرش نبرند.
انگیزۀ قتل چیزی نیست که به این آسانی پدید آید. بویژه وقتی که قاتل میداند طناب دار در انتظار اوست. نترسیدن از طناب دار، انگیزۀ شخصی لازم دارد.
این نکته هم قابل ذکر است که در اطلاعرسانی راجع به پروندۀ قتل مهرجویی، از باغبان به عنوان "قاتل اصلی" نام برده شده؛ در حالی که طبق همین اطلاعرسانی، رفقای باغبان به اتاق دیگر رفتهاند و وحیده محمدیفر را کشتهاند؛ بنابراین معلوم نیست چرا فقط باغبان "قاتل اصلی" است.
به هر حال حتی اگر داستان قتل مهرجویی و همسرش دقیقا همین باشد که باغبان و رفقایش روایت کردهاند، دست کم باید گفت این باغبان قاتل، شخصیت موثری داشته و دیگران را به شکلی عجیب در مدار تاثیر خودش آورده تا به تنهایی قصاص نشود!
احتمالا بهروز افخمی در فیلم هیچکاکیاش، به سبک "هیچکاک همیشه استاد"، روانکاوی عمیق و کاملی از شخصیت این باغبان کاریزماتیک ارائه خواهد کرد!
منبع: فرارو
کلیدواژه: داریوش مهرجویی قیمت طلا و ارز قیمت موبایل عقل سلیم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۹۴۶۵۳۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
۵ معلم از ۵ دهه؛ از پرویز فنیزاده تا رضا عطاران
آفتابنیوز :
در دهه پنجاه مهمترین شمایل معلم پرویز فنیزاده در «رگبار» بود و در اواخر این دهه فرامرز قریبیان در «جنگ اطهر» نقش معلم انقلابی را ایفا کرد. شاید بتوان گفت تنها در دهه شصت تعداد قابل توجهی کاراکتر معلم به فیلمهای ایرانی راه پیدا کردند؛ از خسرو شکیبایی در فیلم «رابطه» تا هما روستا در فیلم «پرنده کوچک خوشبختی» و علی نصیریان در «جادههای سرد» و مجید مجیدی در فیلم «شنا در زمستان»، چند نمونه از پرداختن سینمای دهه شصت به شخصیتهای معلمند. از دهه هفتاد از تعداد فیلمهایی که معلمها در آنان نقش محوری ایفا میکردند، کاسته شد. آنچه پیش رو دارید مروری است بر ۵معلم بهیادماندنی سینمای ایران در طول ۵دهه.
دهه پنجاه؛ آقای حکمتی (پرویز فنیزاده در فیلم «رگبار»)
بهیادماندنیترین تصویر معلم در سینمای قبل از انقلاب که معمولا عنایتی به حرفه معلمی نشان نمیداد. در فیلم «رگبار» آقای حکمتی معلمی است که به محلهای در جنوب شهر آمده است. مدرسه مهمترین و محوریترین لوکیشن فیلم «رگبار» است و فیلمساز تصویری دقیق و پرجزئیات از فضای آموزشی مدارس در ابتدای دهه پنجاه ارائه میدهد. ادارهکردن کلاسی شلوغ با پسربچههایی شیطان مهمترین مشکل آقای حکمتی در نیمه اول فیلم است. فیلم با علاقهمندی آقای حکمتی به عاطفه، خواهر یکی از دانشآموزان، وارد فضایی عاطفی میشود و درنهایت هم با انتقال از مدرسه و ترک محله به پایان میرسد. معمولا به انبوه تمثیلها و استعارهها در فیلم «رگبار» اشاره میشود و آنچه کمتر به آن توجه شده، تصویر ملموس معلمی است که نمیخواهد تن به آنچه هست بدهد. آقای حکمتی یکی از ملموسترین غریبههایی است که نویسنده و کارگردان «رگبار» در طول دوران فعالیت هنریاش آفریده است.
دهه۶۰؛ بیژن امکانیان در «دبیرستان»
علی ناصری، معلم زیستشناسی در فیلم «دبیرستان» (۱۳۶۶) با ایفای نقش بیژن امکانیان، در دههای که تعداد زیادی از شخصیتهای سینمای ایران معلم بودند، به چند دلیل شاخص و بهیادماندنی است؛ معلمی که خود سابقه اعتیاد داشته و مثل بیشتر معلمهای سینمای ایران در دهه شصت آرمانگراست و میکوشد شاگردانش را از دام اعتیاد بیرون بکشد. فیلم بهعنوان ملودرامی تلخ، یکی از موفقترین آثار سینمای ایران در دهه شصت است که سال۶۶ سینماروهای زیادی را در شهرستانها جذب سینما کرد. شخصیت سمپاتیک معلم و نحوه برخورد و تعاملش با شاگردان و چهره بیژن امکانیان بهعنوان یکی از بازیگران مهم دهه شصت، تصویری از «دبیرستان» برای سینماروهای دهه شصت ساخت که دوستداشتنی و تأثیرگذار بود.
رامین پرچمی در «ضیافت» (۱۳۷۴)
رامین پرچمی در فیلم «ضیافت» تنها کسی از رفقای دبیرستانی است که از محلهاش نمیرود و نخستین نفری هم هست که به کافه ماطاووس میآید تا به عهدی که سالها پیش با رفقا بستهاند وفادار باشد. بین شخصیتهای فیلم «ضیافت»، رامین پرچمی معلم است؛ معلمی که سطح زندگیاش از همه رفقا پایینتر است و ازدواج نکرده و راز علاقهاش به منیر خواهر عبد (پارسا پیروزفر) را هم مکتوم نگاه داشته است. در فیلمی که فرصت کافی برای پرداختن به همه حاضران در کافه ماطاووس ندارد و از نیمه دوم بیشتر بر علی یزدانی (فریبرز عربنیا) و رامین (بهزاد خداویسی) متمرکز است، شخصیت رامین پرچمی بهعنوان معلمی شریف بیشتر در یادها میماند؛ معلمی که پاسدار رفاقت است و گذشته را فراموش نکرده است.
رضا عطاران در «ورود آقایان ممنوع» ۱۳۸۹
تصویری طنز آمیز از معلم در فیلمی کمدی که پرفروش و پرتماشاگر از کار درآمد. رضا عطاران در «ورود آقایان ممنوع» تصویری از معلم در سینمای ایران به نمایش میگذارد که مسبوق به سابقه نبود. مدیر یک مدرسه دخترانه خصوصی با ورود آقایان به مدرسه خود شدیداً مخالف است، اما وقتی دبیر شیمی دانش آموزان المپیادی به علت زایمان، شش ماه مرخصی میگیرد، مجبور میشود تا یک دبیر جایگزین به دبیرستان بیاورد؛ ولی تلاش وی برای یافتن دبیر المپیاد زن در میانه سال تحصیلی بیفایده است و وی مجبور است یک مرد را به عنوان تنها گزینه بپذیرد تا از رقابت المپیاد جا نماند، اما ورود این آقای معلم مجرد و بیدستوپا، و شیطنت دختران دانشآموز، و تجرد خانم مدیر جدی و بداخلاق که تا به حال خواستگاری نداشته، باعث ایجاد اتفاقات بسیار خنده داری میشود. دختران دانشآموز دست به یکی کرده و با کمک پدر یکی از دانش آموزان، اردویی را تدارک میبینند تا این دو مجرد میانسال را در روبهروی یکدیگر قرار دهند. رضا عطاران در «ورود آقایان ممنوع» یکی از بامزهترین شخصیتهای معلم سینمای ایران را ساخته است.
منبع: همشهری آنلاین